افکار پریشان

اینجا بلند بلند فکر میکنم

افکار پریشان

اینجا بلند بلند فکر میکنم

یه زن در آستانه چهل سالگی چقدر میتونه برای اینده اش برنامه داشته باشه. چقدر میتونه بکوبه و از نو بسازه. چقدر میتونه تغییر مسیر بده.
هنوز نمیدونم . شاید ده سال دیگه بهتر بدونم کجای کارم.

آخرین مطالب

۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

دارم فکر میکنم زندگی مون قراره چطوری بشه... آینده خیلی مبهمه این روزها . البته که همیشه مبهم بوده اما هرگز اینقدر مرگ رو چشم تو چشم با خودمون و عزیزانمون حس نکرده بودیم. مرگ نه فقط بابت کرونا که بابت فقر، نداری، قحطی، خشم ادمها به هم، نبودن دلرهمی و همون چیزهایی که بخشی از قانون بقاست. یه جورهایی قانون جنگل.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۲۷
مهبانو

در ادامه مسیر تغییراتم که داشتم تعریف میکردم جریانی وجود داره که مدتیه دارم فکر میکنم ازش حرف بزنم یا نزنم. این خود سانسوری هم عجب قدرتی داره ها. به نظرم هر کس که ادعا کنه اصلا این کار رو نمیکنه یه مقدار باید شک کرد بهش....

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۰۶
مهبانو

این روزها بدجوری فکرم پریشون شده. یه اسب لجام گسیخته شده که هر لحظه داره به سمتی میتازه  و هی هی و های های منم به هیچ جاش حساب نمیکنه. موندم بذارمش به حال خودش که تا نفس داره برای خودش بتازه که وقتی خسته شد و از نفس افتاد برم بهش یه لجام سفت و سخت بزنم یا از همین الان بدوم دنبالش و مهارش کنم که این خطر گم و گور شدن خودم رو هم در پی داره. 

البته علت این اوضاع رو هم خوب میدونم. علت این اوضاع به هم ریختگی روزمرگی هاس که باعث شده وقتی برای لحظه ای اروم گرفتن و بیشتر فکر کردن پیدا کنم و وای از این فکر کردن که ادم رو به کجاها که نمیبره. 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۱۷
مهبانو

این روزها حس و حال عجیبی دارم. همگی داریم تجربه عجیبی رو از سر میگذرونیم. الان دقیقا ده روزه که من و همسرم و پسرم تمام مدت رو تو خونه هستیم و تو این دوازده سال که تو زندگی مشترک هستم هرگز چنین تجربه ای نداشتیم. بودن پسرمون هم که اصلا جور دیگه ای این تجربه رو عجیب و تخیلی کرده. 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۰۶
مهبانو

 

همیشه وقتی به گذشته فکر میکنم یکی از لذت بخش ترین خاطراتم مربوط هست به سالی که برای شروع تحصیل تو دانشگاه از خانواده ام جدا شدم در حالی که فقط هجده سال داشتم و قبل از اون هرگز تجربه دور شدن از خانواده ام رو نداشتم.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۹ ، ۰۳:۰۱
مهبانو

خیلی فکر کردم که از کجا شروع کنم و از کدام مسیر تغییرات بگم و به نظرم اومد که بزرگترین دغدغه فکری من از ابتدا مذهب بوده و مسیر تغییرات من از شک کردن به اصول و باور هایی که در من ریشه داشتند شروع شد.  به همین جهت شاید بد نباشه یه مقدار از خودم تعریف کنم. 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۱۴
مهبانو